فرشته کوچولوی ما

علی کوچولو وامیرحسین

هوالمحبوب عکس با علی کوچولو پسرعموجون که میگن خیلی شبیه هم هستین..واقعا عکسای کوچیکی علی با الان شما یکی هست و تاحالا همه رو به اشتباه انداخته وکسی نتونسته درست تشخیص بده که کدومتوم کدومین!!! .. اینم به خاطر اینه که بابا هاتون دوقولو بودن شماهم مثکه فقط ژن پدری رو بردین به قول بابایی « نمیدونم ژن ماماناشون کجا رفته »!!!!!!!!! ...
25 شهريور 1392

شب قدر دوم

هوالمحبوب سلام پسرم.. امشب  لباس مشکیت رو پوشیدی ورفتی مراسم..مامانی هم بعد مراسم چندتا عکس ازت گرفت که بیشترشبیه شکار لحظه هاست.. شما شبای قدر پیش بابایی توی قسمت آقایون بودی .باباجون؛ هم پتوی خوشگلت رو گم کرد هم 1لنگ جورابت.. بعدمراسم هم به من گفت برم خداروشکرکنم که خودت روبرام آورده!!!!!!!!!     ...
25 شهريور 1392

وَالسَّلَامُ عَلَيَّ....

هوالمحبوب وَالسَّلَامُ عَلَيَّ يَوْمَ وُلِدتُّ وَيَوْمَ أَمُوتُ وَيَوْمَ أُبْعَثُ حَيًّا(سوره مبارکه مريم /33) سلام بر من ، روزی که زاده شدم و روزی که می ميرم و روزی که ديگر بار زنده برانگيخته می شوم   سلام پسرم بالاخره شما روز 17 خرداد مصادف با 27 رجب مبعث پیامبر(صلی الله علیه وآله) دنیا اومدی و ما و تمام خونواده هامونو شاد کردی.ممنونم که پیشمون اومدی..من اصلا فکرشو نمیکردم توی همچین روز بزرگ ومبارکی خدا شما دنیا بیای وعیدی ما بشی از دیر اومدنم مشخصه که حسابی سرمامانی شلوغ شده که نتونسته بیاد وبلاگ شمارو به روز کنه..انشاالله سعی میکنم هر ماه کارای جدیدی که انجام میدی رو بزارم توی وبلاگت.شما خیلی پسرخوبی هستی ومن هر...
4 مرداد 1392

سکسه های پسرمامان

هوالمحبوب پسرم امروز دیگه مامان 40 هفتشو تموم کرده ومنتظر اومدن توهستیم .گفتم قبل از اومدنت بیام حس قشنگ سکسکه کردن تورو برات بنویسم ... روزی 1 بار یا صبح یا شب سکسکه میکنی..اینقدر خوشمل سکسکه میکنی که مامانی هم ذوق میکنه هم دلش میسوزه برا سکسکه کردنت وهی دعا میکنم زودتر تموم شه که اذیت نشی.. زودی هم میدووم دنبال بابایی که بدو بیا نگاه چه خوشمل سکسکه میکنه وما همینطور دست روی شکم سکسکه کردن شمارو تا آخر دنبال میکنیم وتا آخرین لحظه قربون صدقت میریم   ...
14 خرداد 1392

روزت مبارک بابایی

هوالمحبوب سلام.. پسرم دیگه 38 هفته رو داریم تموم میکنیم به امید خدا و وارد39 میشیم واومدن شماهی نزدیک ونزدیکتر میشه... خبری هم فعلا از اومدنت نیست ..مامانی همش میترسه غافلگیرشه ویهو شما بیای به بابایی میگم پسرم احتمالا میخواد میلاد امام حسین بیاد تا کربلایی بودن خودش رو به همه اثبات کنه جمعه روز پدر بود من پنجشنبه برا بابایی کلی کادو وگل وکیک خریدم واز طرف شما هم 1 تیشرت خیلی خوشگل دادم به بابایی..  اولین سالی بود که به بابایی  همه زنگ زدن و بهش روزش رو تبریک گفتن..فکرکنم خیلی خوشحال شد... هروقت دوست داشتی بیا عزیزم.. ما منتظرت میمونیم ...
6 خرداد 1392

یک شب قشنگ وبه یادموندنی

هوالمحبوب سلام پسر ماماني خوبي عزيزم.. دیروز 10ارديبهشت بود وشما وارد35 هفته شدي ديگه کم کم نزديکه بياي توي بغلمون ... امشب اولين سالي هست که روز مادر رو به منم تبريک ميگن..تولد حضرت فاطمه (س) هست ..1 شب خيلي قشنگ وباروني ..من وبابايي دیشب رفتيم سونو گرافي ومن از خانم دکتر خواستم که  فيلمش رو هم بهمون بده وايشون قبول کرد..چندتا عکس خوشملم از شما گرفته که برات ميزارم ..قراره امروز که روز مادر هست برا مامان جونا پرينت بگيريم وروي کادو بزاريم بديم بهشون که ميدونم خيلي خوشحال ميشن.. ماماني شمارو زودتر ديد عزيزم.خيلي خشگلي همونجور که دوست داشتم((-= از دیشب تا حالا هم با بابایی سر اینکه شبیه کی هستی داریم فکر میکنیم... من میگم شبیه خ...
11 ارديبهشت 1392

واما..........

بالاخره مامانی توی 17 هفته و3روزشما که امروز بشه شنبه 9 دی 1391 رفت سونو و.................... بـــــــــــــــــــــــــــــــــــــله حدسمون کاملا درست بود شما گل پسری عزیزم بابایی اینقدر عجله داشت که نزاشت برگرده باهم بریم سونو منم گفتم زودتری برم که از فکرش دربیاد بتونه بهتر دعامون کنه پیش امام حسین(ع).خلاصه تندی اومدم خونه براش پیام دادم؛ «رب هب لى من الصالحين _ فبشرنه بغلم حـليـم» (سوره مبارکه صافات آیات 100-101 ) که غافلگیر شد چون نگفته بودم میخوام برم سونو . کلی ذووووووق کردوقتی فهمید. چون بعدش فوری زنگ زدم گفت رفتی سونو؟؟؟! وخداروشکرکرد. ...
9 دی 1391